خدای لیلی
روزی شخصی در حال نماز خواندن در راهی بود و مجنون بدون این که متوجه شود از بین او و سجاده اش عبور کرد.
مرد نمازش را قطع کرد و داد زد:هی!!!چرا بین من و خدایم فاصله انداختی؟
مجنون به خود آمد و گفت:من که عاشق لیلی هستم تو را ندیدم،تو عاشق خدای لیلی هستی چگونه مرا دیدی؟
[ بازدید : 76 ] [ امتیاز : 3 ] [ امتیاز شما : ]